علی‌اصغر مصلح

بحران های جهانی و استراتژی های رقیب

متن سخنرانی دکتر علی اصغر مصلح در نشست مجازی همکاری های فرهنگی ایران و چین، در تاریخ ۱۷ تیرماه ۱۳۹۹، که توسط دانشگاه علامه طباطبائی و دانشگاه زبان و فرهنگ پکن برگزار شد.

در بحران کرونا دریافتیم که دیگر نه در «دهکده‌ای جهانی»‌ بلکه سوار بر قایقی هستیم که باید باهم برای حفظ آن تصمیم بگیریم. بحران کرونا نشان داد که ما در آستانه بحران‌هایی با دامنه وسیع‌ تر هستیم. باید در رویدادهای آینده بیشتر به این بیندیشیم که رقیبان رفیق باشیم. جهان امروز نیازمند رقابت استراتژی‌ها ست. تمدن‌ هایی موفق‌ترند که هوشمندانه‌تر شرایط را دریابند و پاسخ‌ های مقتضی عرضه کنند

۱. با پایان جنگ سرد نظریه‌های مختلفی درباره «آینده جهان» مطرح شد. یکی از مشهورترین آنها نظریه «نزاع تمدن‌ها» بود که به وسیله هانتینگتون طرح شد و بسیار مورد بحث و نقد قرار گرفت. یکی از نظریاتی که در مقابل این نظریه مطرح شد «گفتگوی تمدن‌ها» بود که پایه‌های نظری آن از سال‌ها قبل طرح شده بود،‌ ولی به وسیله رئیس‌جمهور وقت ایران به عنوان شعار سال در مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد شد. با تصویب این طرح ما اولین سالِ قرن و هزاره جدید را با امید به تحقق شعار «گفت‌گوی میان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها» آغاز کردیم. هدف از این طرح و کوشش‌های بعدی سوق دادن روندها و تصمیمات به سوی افزایش مفاهمه و غلبه روش و منش گفت‌وگو و مسالمت بود. این نظریه هم از آغاز منتقدانی داشت و برخی آن را طرحی ساده‌نگرانه و غیرمنطبق با شرایط و روندهای جهانی می‌دانستند. اکنون که ۲۰ سال از آغاز قرنی که با عنوان «گفت‌وگوی فرهنگ‌ها» شروع شد، طرح این سؤال جدی می‌نماید که بار دیگر نحوه نسبت میان فرهنگ‌ها در سطوح مختلف را مورد پرسش قرار دهیم. آنچه که در یک کلام می‌توان تجربه ۲۰ سال گذشته به حساب آورد، پیچیدگی مناسبات حاکم بر جهان است.

در این مجال مایلم با رویکردی نظری فلسفی، تجربه بیست سال گذشته و به خصوص رقابت دو نظریه «نزاع» و «گفت‌وگوی» تمدن‌ها را مرور کنم و با نظر ویژه به رویدادهای چند ماه گذشته، چشم‌اندازی از وضع کنونی عرضه نمایم.

۲. از سال‌ها قبل بحث راجع به چیستی تمدن و فرهنگ و شأن آن در جهان معاصر مورد توجه بود. مثلاً این پرسش جدی مطرح بود که چند حوزه تمدنی و فرهنگی وجود دارد؟ آیا ما به سوی جهانی یکدست پیش می‌رویم؟ فرهنگ‌ها چه نسبتی با یکدیگر می‌توانند داشته باشند؟ و باید بین آنها چگونه رابطه‌ای برقرار باشد؟ باید توجه داشت در اینجا «گفت‌وگو» معنای عمیق و گسترده‌ای دارد. گفت‌وگو تنها صحبت کردن دو فرد و یا نمایندگان دو ملت و دو دین  نیست. در زمان ما گفت‌وگو بیشتر در عمل و تصمیمات و برنامه‌های نهادها و کنش‌های جمعی نمود پیدا می‌کند. موضوعی که از چند دهه قبل مطرح بوده و در بیست سال گذشته باز هم بر اهمیت آن افزوده شده، موانع برقراری روابط گفت‌وگو و مسالمت میان تمدن‌ها و فرهنگ‌هاست. به نظر بسیاری از متفکران معاصر مهمترین مانع این مقصود، نظم و دیسیپلین قدرتی است که به خصوص در حوزه سیاست و اقتصاد حاکم است. جهان معاصر بر اساس معاهدات بین‌المللی مثل «بیانیه حقوق‌بشر» و «قوانین تجارت جهانی» به نظم ویژه‌ای رسیده است و دولت‌های مختلف در درون این نظم برنامه‌های توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و امنیتی خود را دنبال می‌کنند.

در جهان معاصر علیرغم بحران‌های جاری مثل برنامه‌های توسعه‌های نامتوازن، بحران محیط‌زیست، جنگ و ستیزهای طولانی در برخی مناطق جهان، افزایش فاصله اقتصادی میان کشورهای قوی و ضعیف،‌ دولت‌ها از رقابت‌های سرسخت علیه یکدیگر دست برنمی‌دارند. در ۲۰ سال اخیر هر چه گذشته تعداد کشورهایی که قربانی این رقابت‌ها شده‌اند افزایش یافته است. نمونه آن را در خاورمیانه و بخش‌هایی از آفریقا شاهد هستیم. در چند ماه اخیر با بحران کرونا روبرو بوده‌ایم که خود نشانه بحرانی پنهانی در استفاده از تکنولوژی در نسبت با طبیعت است و نشان داد که علیرغم همه پیشرفت‌های بزرگ علمی و تکنیکی، بشر تا چه اندازه ضعیف و ضربه‌پذیر است.

در این شرایط باید به این پرسش بیش از گذشته بیندیشیم که تمدن جهانی که برخاسته از غرب است و امروزه بیشتر در دولت ایالات متحده نمود دارد، به کدام سو می‌رود؟ امر بدیهی آن است که ما دیگر با غربی یکپارچه در مقابل سایر بخش‌های جهان روبرو نیستیم. امروز از سویی اختلافات میان آمریکا و اروپا بارزتر شده و از سوی دیگر در بخش‌های دیگر جهان هم شاهد شکل‌گیری دولت-ملت‌هایی هستیم که از اروپا رو به توسعه‌ترند و هم کانون‌های جدید قدرتی شکل گرفته که با غرب در حال رقابت‌ند.

مسأله جهان امروز را اینطور می‌توان صورتبندی کرد که از سویی، قدرت اول جهان که بدون تردید در سال ۲۰۰۰ آمریکا بود، ‌اکنون در چه وضعی است و از سوی دیگر، قدرت‌های رقیب چه مسیرهای در پیش گرفته‌اند؟ و به کجا می‌روند؟ برای پاسخ دادن به این پرسش باید بپذیریم که در جهان امروز «رقابت» در لایه‌های مختلفی در جریان است و رقیبان استراتژی‌های مختلفی در پیش گرفته‌اند. اما این استراتژی‌ها منحصر به رقابت اقتصادی- سیاسی نیست. باید توجه داشت که میدان رقابت فعلی با قواعد جاری در آن حاصل بسط تمدن غربی در جهان است.

«جهانی‌شدن» عنوانی است که امروز برای توصیف جهان یکدستی به کار می‌بریم که قدرت‌های جهانی، برای افزودن بر قدرت اقتصادی-سیاسی خود از قواعد مشترکی پیروی می‌کنند. نکته آن است که اگر کانون‌های رقیب تمدن غرب، در میدان بازی‌ که آن تمدن ایجاد کرده، با همان قواعد وارد رقابت شوند، حتی به فرض پیشی گرفتن بر رقیب، همان قواعد را تثبیت کرده‌اند. اگر به وجود بحران در جهان معاصر قائل هستیم، باید درباره ریشه‌های بحران فعلی بیندیشیم. با ورود به بازی رقابت بر اساس قواعدی که رقیب تعیین کرده، ما هم وارد مشارکت در افزایش بحران می‌شویم. بحران‌های جهان معاصر سطوح مختلف دارد و نباید به سبب رقابت در سطوح اولیه، از لایه‌های عمیق‌تر بحران غفلت کرد. مثلا نظام «بورژوازی»، نحوه رفتار با «دیگری» و نحوه استفاده از «طبیعت» سه بحران بزرگ جهان معاصرند. هر کس که به حل معضلات جهان معاصر می‌اندیشد، باید به تفاوت استراتژیِ طرف‌های رقیب در این امور توجه کند.

به عنوان مثال در مورد «گفت‌وگوی فرهنگی ایران و چین» می‌توان این پرسش را طرح کرد که میان تمدن جهانی امروز،‌ با تمدن چین و ایران چه تفاوت‌هایی وجود دارد. تمدن بزرگ چین و ایران سابقه‌ای بسیار طولانی دارند. این تمدن‌ها قرن‌ها سابقه حکمرانی، تنظیم مناسبات اجتماعی، ارزش‌های اخلاقی و اعتقادی و شیوه‌های ویژه ارتباط با طبیعت داشته‌اند. در هر دو تمدن می‌توانیم سابقه‌ای از نظام سیاسی، ‌اجتماعی و اقتصادی نشان دهیم که با شیوه‌های کنونی تمدن جهانی متفاوت بوده است. متفکران و پژوهشگران این دو کشور باید متناسب با ویژگی‌های تمدنی خود و سوابق آن، به الگوهای کنونی حاکم بر عصر جهانی شدن بیندیشند. اگر چنین نباشد، ما به نظم جهانی قدرت تن داده و به تدریج به رقبایی که قبلا قواعد را تعیین کرده‌اند شبیه می‌شویم. در این صورت گفت‌وگو و رقابت تمدنی-فرهنگی هم دیگر معنایی ندارد. تا وقتی که ملت‌های رقیب بر اساس سوابق تمدنی خود الگوهای متفاوت عرضه نکنند، گفت‌وگو و رقابتِ ریشه‌ای معنایی نخواهد داشت.

۳. در جهان امروز،‌ موضوع مشترک، روندها و بحران‌های جهانی است و در مقام حل و رفع آنها، هر قومی بر اساس ویژگی‌های خاص خود، باید متاع و روش متفاوت خود را عرضه کند. اگر چنین نباشد، ما در مسیر حل بحران قرار نگرفته‌ایم. امروز باید بحران در هر گوشه جهان را، بحرانی برای همه دانست. بحران جنگ‌های طولانی و خانمان‌سوز، بحران محیط‌زیست و رشد نامتوازن تکنولوژی‌ها،‌ به خصوص تکنیک‌های زیستی، بحران واژگونی ارزش‌ها و خلاء معنا، بحران مشترک همه ماست. کشورهای مدعی رقابت که خود را دارای استراتژی‌های متفاوت می‌دانند،‌ باید با روش‌های متفاوت و خاص خود وارد این میدان شوند. نباید چنین باشد که به مواریث فرهنگی خود افتخار کنیم ولی در عمل آب به آسیابی بریزیم که بحران را تشدید می‌کند.

آینده جهان وابسته به عمل امروز ماست. باید اقرار کنیم که تجربه ۲۰ سال گذشته نشان می‌دهد که باید دو نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» و «نزاع تمدن‌ها» همچنان جلو چشم داشته باشیم. «نزاع» و «رقابت» واقعیتی است که نمی‌توان از آن صرفنظر کرد. حتی بالاتر از این، نزاع و رقابت جزء جدانشدنی جهان معاصر است. اما اگر در این رقابت جهت‌گیری «گفت‌وگو» و «مشارکت» و «نوع‌دوستی» فراموش شود، جهان به سوی جهنم و آشوبی(کائوس) بزرگ پیش خواهد رفت. جهان خالی از مهر و دوستی، به سوی فروپاشی خواهد رفت. وجه مزیت و قوت دو فرهنگ چینی و ایرانی همین است.

اساس نظریه دولت غربی، لویاتانِ هابز است؛ در این نظریه انسان، گرگ انسان است و تنها برای رفع خطر مرگ و رهایی از جنگ و سیتزه بی‌پایان، تن به قرارداد می‌دهد. در حالی که بنیان فرهنگ ایرانی، نوع‌دوستی و رفق و مداراست. امروز باید بپرسیم که چگونه می‌توان روند تغییرات را به سوی مدارا و نوعدوستی سوق داد؟ آیا می‌توان بر این اساس قاعده پیوند مهرآمیز با دیگری (همنوع و طبیعت) استراتژی رقیبی برای نظم جهانی عرضه کرد؟

تجربه ۲۰ سال گذشته نشان می‌دهد که دعوت ساده‌دلانه به گفت‌وگو و تفاهم نتیجه درخوری به دنبال نخواهد داشت. ادامه رقابت به شیوه جاری نیز بر شدت بحران خواهد افزود. به نظر می‌رسد که باید با واقع‌بینی درصدد نیل به نظریه‌ای جامع و سنتزگونه باشیم.

یکی از همکاران من در دانشگاه برلین، پرفسور «بویکه رهباین» کتابی با عنوان «دیالکتیک کالایدوسکوپی» نوشته است. او از سویی اعلام پایان دوره سلطه بلامنازع غرب کرده و غرب را به پذیرش شرایط جدیدی دعوت کرده که رقبای بزرگی در جهان شکل گرفته و از جهان تک قطبی خارج شده است؛ از سوی دیگر، رقبا را به انعطاف و عرضه الگوهای بدیل دعوت کرده است. در جهانی که رقبا با مسائل مشترک و مسائل ویژه خود روبرو هستند، باید هر طرف ضمن توجه به روش رقبا به جهان واحدی که در آن بسر می‌بریم، توجه کند.

در بحران کرونا دریافتیم که دیگر نه در «دهکده‌ای جهانی»‌ بلکه سوار بر قایقی هستیم که باید باهم برای حفظ آن تصمیم بگیریم و اقدام کنیم. تعبیر «کلایدوسکپی» در عنوان کتاب رهباین اهمیت دارد. این تعبیر از نحوه استفاده از تلسکوپ گرفته شده است. ما برای دیدن اجرام آسمانی به وسیله تلسکوپ باید اول دوربین خود را تنظیم کنیم. در جهان امروز هر روز و در مقابل هر رویداد جدید باید دوربین خود را مجدداً تنظیم کنیم. تمدن‌ها و فرهنگ‌هایی موفق‌ترند که هوشمندانه‌تر و سریع‌تر شرایط را دریابند و پاسخ‌های مقتضی عرضه کنند. باید همه همدیگر را بهتر ببینند و برای ورود به میدان مسائل جهانی، آماده‌تر باشند.

بحران کرونا نشان داد که ما در آستانه بحران‌هایی با دامنه وسیع‌تر هستیم. در بحران‌های آینده باز ملموس‌تر تجربه خواهیم کرد که میان ووهان و پاریس و مکزیکوسیتی و تهران فرقی نیست. باید در رویدادهای آینده بیشتر به این بیندیشیم که رقیبان رفیق باشیم. جهان امروز نیازمند رقابت استراتژی‌هاست. اما این استراتژی‌ها باید از سویی با نظر به ژرفاها باشد و از سوی دیگر برآیند خواست تعداد بیشتری از مردم و ملت‌ها.

۴. امروز غرب به اقتضاء مبانی فرهنگی تمدنی و نحوه تلقی که از انسان و طبیعت دارد، به قدرتی عریان، سلطه‌جو و خشن تبدیل شده و خشونت در رفتارِ با «دیگری»ِ همنوع و طبیعت افزایش یافته است. این خشونت از طریق دیسیپلین‌های سیاسی، نهادهای ‌اقتصادی و تکنولوژی‌های نوین اعمال می‌شود. اگر مدعی استراتژی‌های رقیبی هستیم باید این مبانی را مورد هدف قرار دهیم. اگر روندهای فعلی ادامه پیدا کند، غرب همه جهان را شبیه خود خواهد ساخت.

امروز ارابه قدرت با شتاب بیشتری راه افتاده و با بورژوازی خشن و تکنیک‌های تهدید کننده طبیعت و سرشت آدمی، امنیت و قرار جهان را گرفته است. امروز شاهد قربانی شدن ملت‌ها در مقیاس‌های وسیع هستیم. اینکه فوکویاما در اظهارات اخیر خود می‌گوید در جهان امروز دیگر «شکل حکومت‌ها» مهم نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد «شیوه حکمرانی» است، نشانه هرچه کم تأثیرتر شدن فرهنگ و عریان‌تر شدن ارابه قدرت است.

آنچه که آدورنو «صنعت فرهنگ» می‌نامید، امروز در اوج خود است. امروز شاهد کم رمق‌ترین صورت فرهنگ هستیم. فرهنگ بازیچه قدرت‌ها شده است. به همین جهت در رقابت کنونی باید دید کدام ملت‌ها و دولت‌ها توان مقابله بهتر با بحران‌ها را دارند،‌ در حالی که مقهور ارابه قدرت نباشند. امروز حقوق بشر، به بازیچه و شعاری برای سوء‌استفاده در موارد لازم تبدیل شده است.

امروز باید هم تجربه تاریخ غرب را پیش چشم داشت و از موارد و مبانی مثبت آن دفاع کرد و هم در صدد عرضه الگوهای متفاوت بود. امروز در سطوح مختلف فردی و گروهی و ملی و منطقه‌ای، باید رفتاری داشته باشیم که بتوان عمومی شدن آن را درخواست کرد. بنا به قاعده‌ای که کانت آن را «قاعده طلایی اخلاقی» خواند و پیش از آن در متون حکمی ما ایرانیان هم هست و شبیه آن در کنفوسیوس هم دیده می‌شود، «باید طوری عمل کرد که بتوانیم بخواهیم که همه مردم آنگونه عمل کنند.»

امروز باید در مقیاس‌های مختلف داخلی و بین‌المللی روش‌هایی در پیش گیریم که بتوانند الگوی همگانی و جهانی باشد. باید در اتخاذ استراتژی‌ها به اقتضاء شرایط خاص هر کشور عمل شود،‌ اما به این بیندیشیم که اگر روش رقیبان کنونی در مقیاس جهانی به ظهور رسد،‌ چه نتایجی خواهد داشت. باید به این بیندیشیم که «اگر استراتژی ما جهانی شود» آیا جهانی بهتر از جهان کنونی خواهیم داشت؟ این پرسش مهمی است که در عرصه رقابت‌های کنونی بین‌المللی باید مورد توجه قرار گیرد.

منبع: ایران آنلاین