علی‌اصغر مصلح

مهاجران؛ پل دوستی میان ایران و افغانستان

ماندانا تیشه یار*

ایده راه‌اندازی گفت‌وگوهای فرهنگی میان نخبگان فکری و دانشگاهیان دو کشور همسایه، ایران و افغانستان، را دکتر علی اصغر مصلح، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی، برای نخستین بار در پاییز ۱۳۹۴ پس از بازدید استادان این دانشگاه از مراکز علمی‌شهر کابل مطرح کرد. این ایده به دست استادان پژوهشکده فرهنگ پژوهی دانشگاه علامه جامه عمل پوشید و در آذرماه ۱۳۹۵ نخستین دور گفتگوهای فرهنگی میان اندیشمندان دو کشور، با همکاری انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان و دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه ایران، در تهران برگزار شد.
نخستین دور گفت‌وگو‌ها، بیش از هر چیز، به بررسی کلیات و تاکید بر ضرورت افزایش آمدورفت‌ها میان دانشگاهیان ایرانی و افغانستانی و اشاره به پیوندهای تاریخی دیرینه میان دو ملت گذشت. و در دومین دور این گفتگو‌ها که در آذرماه ۱۳۹۶ در شهر کابل برگزار شد، محور اصلی بحث‌ها «گفتگو در باب مهاجرت» بود. این یادداشت، نگاهی دارد بر آنچه که در سفر هیات دانشگاهیان ایرانی به کابل و پنجشیر گذشت.
به یاد یار و دیار
در بدو ورود هیات استادان و پژوهشگران ایرانی به کابل، موسسه تحصیلات عالی گوهرشاد، میزبان برنامه رونمایی کتاب تازه بهمن کیارستمی‌با نام «فتو ریاحی» بود. این کتاب که روایتگر مجموعه ای از عکس‌های مهاجران افغان و گویای آرزو‌ها و دلتنگی‌های سال‌های دور از وطن آنهاست، در قالبی نو قدرت تخیل بیننده را به کار می‌اندازد تا داستانی به فراخور هر عکس را در ذهن تصور کند. نمایش این کتاب، سخنان رویا سادات، کارگردان سر شناس افغان و دکتر آرمین امیر، جامعه شناس ایرانی، آغازگر گفتگوهای ما و دوستان افغان درباره مهاجرت بودند. و نمایش فیلم تاثیرگذار «صفر مرزی» که در آن نوجوانان نسل دوم و کودکان نسل سوم مهاجر افغان از سردرگمی‌های هویتی خود سخن می‌گفتند، به خوبی دشواری راه پیش رو را نشان می‌داد.
کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
در روز برگزاری همایش در هتل اینترکنتیننتال کابل که بنایی قدیمی‌و باشکوه و یادگار روزگار پیش از جنگ در این شهر است، در مجموع بیست سخنرانی از سوی دو طرف ارایه شد. در این سخنرانی‌ها، بر چند نکته اساسی تاکید شد. نخست آنکه مهاجرت پدیده ای ویژه جوامع ما نیست. امروزه یکی از مهم‌ترین مباحث عرصه سیاست بین‌الملل، بحث درباره مهاجرت‌های بین المللی و بررسی ابعاد حقوقی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، امنیتی و سیاسی این مهاجرت‌ها است. بنابراین بهتر آن است که این موضوع در دو سطح خرد و کلان همزمان مورد بررسی قرار گیرد. دیگر آنکه، شرایط موجود در جامعه افغانستان و معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی گویای آن هستند که آسایش و امنیت در سال‌های نزدیک در این کشور فراهم نخواهند آمد و از این رو می‌توان پیش بینی کرد که روند کوچ مردم افغان به دیگر سرزمین‌ها همچنان ادامه یابد. از این رو، پس از چهار دهه تداوم این وضعیت، باید پذیرفت که هر دو کشور نیازمند برنامه‌ریزی بلندمدت برای مدیریت بهینه شرایط مهاجران و جامعه میزبان هستند. و در این میان، وظیفه دانشگاهیان ایرانی و افغانستانی می‌تواند خطیر تر از دیگر اقشار هر دو جامعه باشد. ارایه راهکارهایی برای افزایش پذیرش اجتماعی مهاجران، سروسامان دادن به شرایط زیست ایشان، راه اندازی سازمان‌های مردم نهاد در هر دو کشور برای کمک به مهاجران، زمینه سازی برای ادامه تحصیل جوانان مهاجر و پیش بینی برنامه‌های توانمندسازی مهاجران از جمله موضوعاتی بودند که مورد تاکید دو طرف قرار گرفتند.
به طور کلی، می‌توان گفت که تلاش برای تبدیل پدیده مهاجرت از یک امر تهدیدآمیز به یک فرصت خوب برای افزایش شناخت و گسترش روابط میان دو ملت ایران و افغانستان، هدف اصلی دانشگاهیان دو کشور بود. آنان راه فرصت سازی از حضور شمار بالای مهاجران افغان در ایران را تلاش‌های علمی‌برای گفتمان سازی در دو سطح دانشگاهی و رسانه ای در زمینه استفاده از ظرفیت‌های جمعیت مهاجر برای پیوند میان دو جامعه می‌دانستند. این گفتمان سازی مشترک توسط روشنفکری مسوولانه، بیش از هر چیز می‌تواند بدنه اجتماعی دو کشور را از «همزبانی» به سوی «همدلی» سوق دهد.
به این ترتیب، تلاش برای انجام مطالعه و ارایه راهکارهایی برای حل مشکلات چهارگانه مهاجران (شامل تابعیت، آموزش، بهداشت و کار) می‌تواند در اولویت مطالعات و پژوهش‌های علوم انسانی و اجتماعی دو کشور جای گیرد. همچنین بررسی میزان پذیرش نسل دوم و سوم افغان در جامعه مادر (که امروزه آن‌ها را ایرانی گک یا ایرانی شده می‌نامند) و وضعیت و جایگاه اجتماعی و اقتصادی ایشان پس از بازگشت به خانه، از جمله دیگر موضوعاتی است که نیاز به مطالعه و آسیب شناسی دارد. اگر در نظر داشته باشیم که در اغلب جوامع، مهاجرانی که به خانه بازگشته اند، پیشروان توسعه جامعه خود شده اند، آنگاه بهتر می‌توان به اهمیت لزوم رسیدگی به وضعیت مهاجران به خانه بازگشته پی برد.
افزون بر این، در حوزه همکاری‌های علمی‌میان دو کشور، وجود ظرفیت بالای دانشگاه‌های ایران در جذب دانشجو و خالی ماندن بسیاری از صندلی‌ها در اغلب رشته‌ها در سال‌های اخیر، زمینه مناسبی را فراهم آورده تا ده‌ها هزار دانشجوی افغان، به ویژه آن دسته از ایشان که به عنوان مهاجر در ایران زندگی می‌کنند، به تحصیلات عالیه بپردازند. این امر نیز نیازمند بررسی کارشناسی و ظرفیت سنجی توسط استادان و پژوهشگران دو کشور است.
از دیگر موضوعات مطرح شده در همایش، بحث قاچاق انسان و ابعاد امنیتی و حقوقی این موضوع، نگاه جامعه شناسانه به ابعاد هویتی و اجتماعی گروه‌های افغان ـ ایرانی، نقش و جایگاه زنان در امر مهاجرت و همسان شدن با جامعه میزبان و بالاخره، نقد و بررسی سیاست ملی دولت افغانستان درباره بیجاشدگان و عودت‌کنندگان بودند و در پایان هم چند درخواست دوستانه از ما شد: مردمی ‌را که باز می‌گردانیم، از مرز نیمروز نفرستیم؛ توجه داشته باشیم مرز را که می‌بندیم، بحران بازرگانی درست می‌شود؛ مرز میلک را بهتر مدیریت کنیم‌ و مرز اسلام قلعه نیازمند بهینه‌سازی است.
این مردمان نجیب
افغان‌ها اغلب مهمان نواز و خوش خلق هستند. ما انتظار داشتیم بحث مهاجرت که طرح می‌شود، سر درد دل آنان نیز باز شود و از دلتنگی‌ها و ناملایمت‌هایی که گاه در جامعه ما دیده اند، فراوان گلایه کنند. اما آنان رسم میزبانی نگاه داشتند و جز به اندک اشاره ای، به سکوت از کنار برخی از خاطرات تلخشان گذشتند.
با این همه، اندوه روزگار مهاجرت را می‌شد در سخنرانی دکتر بلقیس علوی جعفری، استاد دانشگاه کابل دید که درباره «بازنمایی مهاجرت در فرهنگ شفاهی افغان‌ها؛ با تاکید بر شعر و موسیقی» پژوهشی ارزشمند انجام داده است. نوستالژی دوری از وطن که در فارسی به آن «غم غربت» می‌گوییم، به خلق چنان آثار ارزشمندی انجامیده که در سال‌های اخیر، ادبیات مهاجرت را در افغانستان بسیار غنی ساخته است.
مسعود؛ قهرمان ملی
در این سفر، والی پنجشیر، از سر لطف، هیات دانشگاهیان ایرانی را دعوت کرد تا به این منطقه زیبا و کوهستانی بروند و چند ساعتی مهمان آن ولایت باشند. فاصله کابل تا پنجشیر را در جاده ای با آسفالت خوب و چشم انداز زیبا در دو و نیم ساعت طی کردیم. از کنار رودخانه پرآب پنجشیر و تصاویر شهدا و مزارع وسیع منطقه که گذشتیم، رسیدیم به مقر والی که چندان فاصله ای از آرامگاه باشکوه احمد شاه مسعود نداشت. پس از صرف سیب زرد و خوش طعم پنجشیری، همگی به سوی آرامگاه مردی رفتیم که جهان از کشته شدنش در شهریور ۱۳۸۰ تکان خورد و امروزه در حالی که همه جا تصویرش به عنوان نماد قهرمان ملی به چشم می‌خورد، می‌توان زمزمه زیرلب برخی را نیز شنید که انتقادهایی از سیاست‌ها و عملکردهای او دارند. با این همه، به نظر می‌رسد مسعود امروزه بیش از هر سیاستمدار و مبارز دیگری در کابل و مناطق اطراف هوادار دارد.
استادان ایرانی بر روی فرش‌های ترکمن زیبایی که در آرامگاه پهن بود نشستند و در حالی که نسیم خنک آذرماه بر مزار او می‌وزید، فرصتی دست داد تا دکتر سید رسول موسوی، مشاور وزیر امور خارجه و سفیر پیشین ایران در تاجیکستان، از خاطرات دیدارش با شیر دره پنجشیر و علاقه او به کتابخوان شدن مردم سرزمینش بگوید.
*عضو هیات علمی موسسه آموزش عالی اکو

منبع: روزنامه مردم سالاری