علی‌اصغر مصلح

نگاهی به گذار سیاسی افغانستان از مسیر فرهنگ

گفت‌و‌گوی «ایران» با دکتر علی اصغر مصلح، رئیس دانشکده الهیات دانشگاه علامه طباطبایی
گذار سیاسی افغانستان از مسیر فرهنگ

 نیکنام ارشدنیا

قرابت جغرافیایی ایران با کشور افغانستان و همچنین برخورداری دو ملت از زبان، فرهنگ، تاریخ و ادبیات مشترک باعث درهم تنیدگی تحولات و جهت گیری‌های سیاسی و اجتماعی آنان در طول سده‌های اخیر شده ‌است. با عطف به این امر فهم تحولات سیاسی و اجتماعی افغانستان ریشه در پیشینه مشترک تاریخی و فرهنگی ایران بزرگ دارد. از آنجا که این کشور به لحاظ تاریخی پیوندهایی با ایران داشته است، فهم تحولات جدید این کشور نیز بی‌ارتباط با گذشته تاریخی آن ممکن نخواهد بود. به همین خاطر ضروری است که پژوهشگران ایرانی توجهی جدی به سیاستگذاری‌های فرهنگی و اجتماعی این کشور داشته باشند. در این زمینه سراغ دکتر علی اصغر مصلح رئیس دانشکده الهیات دانشگاه علامه طباطبایی و از پژوهشگران برجسته در حوزه فرهنگ و فلسفه رفتیم. گفتنی است دکتر مصلح چندی پیش به همراه تنی چند از پژوهشگران و استادان برجسته ایران به افغانستان سفر کرده و از نزدیک با روند تحولات و پویایی فرهنگی،‌ سیاسی، اجتماعی و آموزشی این کشور آشنا شده است. در گفت‌و‌گویی با وی شنیده‌ها و دیده‌هایش از جامعه کنونی افغانستان را به بحث گذاشتیم.

شما اخیراً سفری به افغانستان داشتید و از مراکز علمی این کشور بازدید کردید، انگیزه‌تان از این سفر چه بود و اساساً جاذبه‌های مطالعاتی جامعه کنونی افغانستان را چگونه دیدید؟
به اقتضای پژوهش‌هایی که در حوزه فرهنگ و مطالعات میان‌فرهنگی دارم، جامعه افغانستان همیشه برایم جاذبه داشته است. به نظر من افغانستان امروز، پس از ۴۰ سال بحران ، جنگ و نزاع داخلی، میدان بسیار مهمی برای پژوهشگرانی است که به تحولات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی علاقه دارند. پژوهشگران حوزه‌های‌ مختلف اندیشه، فرهنگ، تاریخ، سیاست و اقتصاد باید بکوشند، بیش از گذشته به بررسی تحولات پیدا و پنهان این کشور بپردازند. افغانستان چهل سال است همه صورت‌های خشونت را تجربه کرده است.
با این حال آنچه امروز در افغانستان رخ می‌دهد، حیرت آور است. کشوری با سابقه تاریخ و فرهنگ درخشان، در دهه دوم قرن بیستم و یکم هنوز برنامه‌ریزی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ندارد؛ در حالی که در روند مدرن شدن از جهاتی حتی بسیاری از کشورهای منطقه هم جلوتر بوده است.
بجز این، افغانستان بخشی از جهان اسلام است و به همین جهت تحولات این کشور باید برای پژوهشگران جهان اسلام اهمیت خاصی داشته باشد. حوزه جذاب مطالعاتی دیگر این کشور می‌تواند مسائلی همچون تغییرات سیاسی، رابطه قدرت و فرهنگ باشد. از آنجا که این کشور آرامش نسبی یک دهه‌ای را پشت سر گذاشته، باید دید که به کدام سو می‌رود.
وجه دیگر جالب بودن افغانستان برای ما ایرانی‌ها ارتباطات تاریخی و فرهنگی دو ملت است. هرچند افغانستان در طول تاریخ با ایران امروز هم‌سرنوشت بوده است. اما در چند دهه اخیر دو کشور دو راه متفاوت پیموده‌اند. از همین رو مطالعه تحولات افغانستان و تفاوت آن در زمینه‌های مختلف فرهنگ عمومی، ادبیات، سیاست، اندیشه باید برای پژوهشگران ایرانی هم اهمیت داشته باشد.
به بیان دیگر مطالعه افغانستان از صورت دیگری از بروز استعدادهای فرهنگ ایران بزرگ در دوره جدید حکایت می‌کند، مثلاً وضع ادبیات، شعر و عرفان در افغانستان امروز بسیار جالب است. ادبیات خراسان بزرگ که در فرهنگ ما هم نقش بسیار بنیادی داشته در افغانستان امروز زنده‌تر از ایران است. حتی مضامین فرهنگ و عرفان خراسان مانند دیگردوستی، راستی، بلند نظری و تسامح و بردباری در مقابل دیگران در افغانستان امروز هنوز طنین آشکاری دارد. از جهت شرایط زندگی هم مرزهای مشترک دو کشور باعث وابستگی سرنوشت مردم دو کشور به یکدیگر است. ثبات و امنیت در افغانستان تأثیر مستقیم بر ایران دارد و برعکس. به همین جهت لازم است تحولات این کشور را با دقت بیشتر دنبال کنیم.
با توجه به تاریخ پرتلاطم جامعه افغانستان، روند فعلی این کشور را چگونه می‌بینید؟ آیا به نظر شما ممکن است این کشور همچنان در دور باطل خشونت گرفتار شود یا اینکه کورسوی امیدی برای رهایی آن از وضعیت مشاهده می‌شود؟
مردم افغانستان در زمانی که خشونت‌هایی که امروز در سراسر خاورمیانه شاهد آن هستیم ریشه ندوانده و فراگیر نشده بود، چنین خشونتی را تجربه کردند. آنان در سه چهار دوره مختلف دچار جنگ و ستیزهای داخلی و خارجی بودند. اما بتدریج به این دریافت رسیده‌اند که باید بر جنگ غلبه کنند؛ نه اینکه فقط پیروز شوند. کسی که در حالت ستیز فرورفته، هدف اولش پیروزی بر خصم است. اما به نظر می‌رسد، افغان‌ها اکنون فهمیده‌اند که باید اصل و اساس خشونت را از بین برد و بتدریج به سمت هم‌زیستی و دگردوستی پیش رفت. نخبگان و جوانان تحصیلکرده افغان به چنین برداشت‌هایی نزدیک شده‌اند. این اتفاق در ۱۰ سال اخیر آشکارتر ظاهر شده است. آنها متوجه شده‌اند، راه برون رفت از بحران‌های سیاسی، یکی تقویت روحیه همزیستی صلح‌آمیز و دیگر درک عمیق مناسبات بین‌المللی و راه‌های مصون ماندن از بحران‌هایی است که ناشی از رقابت میان قدرت‌هاست.
مردم افغانستان بین سال‌های ۱۳۰۱ تا ۱۳۸۲ ، ۱۰ بار قانون اساسی کشورشان را تغییر دادند. این امر نشانگر افت و خیزهای طولانی و تند در این کشور است. اگر برخی تحلیلگران در مورد ایران می‌گویند که ایران کشوری کوتاه مدت است، این خصوصیت در افغانستان بسیار شدیدتر است. افغان‌ها با اینکه در مدرن شدن از ایرانی‌ها تا حدی جلوتر بوده‌اند اما هنوز داشتن دولتی مدرن در دوره‌ای طولانی را تجربه نکرده‌اند، این کشور دائم در نوسان بوده است. باید توجه کرد فرهنگ کهن افغان‌ها هنوز یکپارچگی این قوم را حفظ کرده است.
به تعبیر دیگر قدرت فرهنگ این کشور هنوز حافظ وحدت این قوم است، هر چند در سطح سیاسی هنوز نتوانسته‌اند در دوران پرتلاطم مواجهه با فرهنگ مدرن هنوز ثبات و انسجام داشته باشند. مسائل این جامعه خاص خودش است. در بین نخبگان افغانی مشهور است زمانی از یکی از رؤسای جمهوری این کشور بود، پرسیده‌اند برنامه شما برای اداره کشور چیست و او در جواب می‌گوید وقتی خدا روزی‌رسان است چه نیازی به برنامه است! این نکته مشخص می‌کند در سی سال گذشته حاکمان در جامعه افغانستان هنوز به مرحله برنامه‌ریزی کلان نرسیده‌اند، یعنی دولت به معنای مدرن در آنجا تحقق پیدا نکرده است. اما در حال حاضر این مردم با پشت سرگذراندن تجربه‌های تلخ و دشوار آمادگی زیستن در کنار هم و پذیرش تکثر و تنوع قومی و فرهنگی پیدا کرده‌اند. برای کشوری مانند افغانستان این شرط اول پیدایش وحدت قومی است.
از دیدگاه شما تجربه طالبان در افزایش آگاهی مردم افغانستان و توجه دادن به برنامه‌ریزی و فرهنگ‌سازی چه نقشی داشته‌است؟
افغانستان بعد از دوره طالبان بود که اولویت اساسی خود را ارتقای آموزش قرار داد، آمار‌ها نیز بخوبی گویای این امر است. این کشور هنگام انتقال قدرت از طالبان به کرزای تنها ۱۱ هزار دانشجو داشت. در حالی که این امار امروز به رقمی حدود ۴۰۰ هزار نفر می‌رسد. مدارس و دانشگاه‌ها مخصوصاً در جاهایی که امنیت برقرار است، رشد چشمگیری پیدا کرده‌اند. این امر نشان می‌دهد جامعه نخبگان افغان درصدد ایجاد نظامی مدرن برای تعلیم و تربیت است.
شواهد میدانی هم این برداشت را تأیید می‌کند. جامعه جوان افغان اگر درست تربیت نشود، تحت آموزش مدارس طالبان به جوانانی خشن و مخالف با هنجارهای جهان معاصر تبدیل خواهد شد. این نکته مورد تأکید همه مدیران دانشگاه‌های فعلی افغان است.
مسأله دیگر اینکه جامعه افغانستان جامعه‌ای متکثر است که قبایل، فرقه‌ها و ادیان مختلف در طول قرون در آن زندگی مسالمت‌آمیزی داشته‌اند. زندگی کردن با دیگرانِ متفاوت جزو ویژگی‌های بارز مردم افغانستان بوده است. متأسفانه همین ویژگی در طول نیم قرن اخیر، تبدیل به نقطه ضعف این کشور شده و مورد سوء‌استفاده قرار گرفته است. در دوره قبل از اسلام در برخی مناطق مثل بگرام زرتشتی‌ها و مسیحی‌ها زندگی مسالمت آمیزی در کنار هم داشته‌اند. بعد از اسلام هم با وجود تفاوت‌های میان فرق فقهی و کلامی، مسلمانان همیشه با هم زندگی می‌کرده‌اند و هیچ‌گاه کشمکش‌ها به صورتی که در دهه‌های اخیر روی داد، سابقه نداشته است.
این امر نشان می‌دهد تجربه با هم زیستن در تاریخ این کشور ریشه دار است. برخی از نخبگان افغان نیز امروز در پژوهش‌های خود در حال بازخوانی مواریث فرهنگی خود به قصد نیل به الگویی برای زندگی در جهان معاصرند. آنها به این اصل رسیده‌اند که راهی جز گفت‌و‌گو و دیگرپذیری ندارند.
آیا در حال حاضر در افغانستان مؤسسات و پژوهشکده‌هایی وجود دارد که به طور اختصاصی به بررسی مسائل سیاسی و اجتماعی جدید بپردازند؟
در سال‌های اخیر دانشگاه‌های خصوصی مختلفی دایر شده که در کنار آموزش به پژوهش هم می‌پردازند. علاوه بر این مرکزی با عنوان مرکز مطالعات استراتژیک وجود دارد که محققانی در این مرکز به بررسی مهم‌ترین چالش‌های کنونی جامعه افغانستان می‌پردازند. همین مرکز در حال حاضر مشغول مطالعه طرحی برای نظام سیاسی ـ اجتماعی افغانستان است که بتواند راهکارهایی برای تأمین صلح و امنیت در این کشور فراهم کند و در همین ارتباط در حال بررسی طرحی به نام طرح صلح و امنیت هرات است. مسأله مهم در این پژوهش‌ها رسیدن به الگویی کارآمد برای همزیستی مسالمت‌آمیز اقوام و گروه‌های مختلف است.
نکته جالب توجه دیگر در این تحقیقات نقش و جایگاه عرفان است. به زعم برخی از اندیشمندان افغانی مهم‌ترین عامل پیوند دهنده فرقه‌های اسلامی عرفان بوده است. در این میان عرفان خراسان پایه‌ای برای زندگی مسالمت‌آمیز میان افغان‌ها بوده است. برخی از محققان، آموزه‌های جامی، بایزید، ابوسعید را بهترین آموزه برای ایجاد نگاه مسالمت‌آمیز به دیگران یافته‌اند و در تلاش برای بهره‌گیری از این آموزه‌ها برای تقویت پیوند‌های فرهنگی و اجتماعی هستند.
در سفری که داشتید، وضعیت عمومی ثبات و دموکراسی در جامعه امروز افغانستان را چگونه دیدید؟
طی یک دهه اخیر با توجه به ثبات و امنیت نسبی در افغانستان، نوعی خاص از حکومت‌داری در این کشور در حال ظهور است. افغان‌ها با در اختیار داشتن تجربه‌هایی ارزنده از تاریخ، امروز در حال تجربه صورت خاصی از مردم سالاری هستند.
در افغانستان حدود ۳۰ شبکه تلویزیونی فعال است جالب است از بین ۳۰شبکه فقط یکی از آنها دولتی است. سهم بخش غیر دولتی بسیار زیاد است و این موضوع باعث شده نقد و گفت‌و‌گو در جامعه افغانستان به صورت خاصی تقویت شود.
از این رو بسیاری از ناظران منطقه‌ای بر این اعتقادند که اگر روند کنونی ثبات در افغانستان تداوم یابد، در آینده در این کشور شاهد شکل‌گیری گونه‌ای خاص از دموکراسی و قانونمداری خواهیم بود.
با توجه به قرابت جغرافیایی و فرهنگی افغانستان با ایران تأثیر و تأثر تحولات دو کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
آنچه در افغانستان در حال روی دادن است از جهاتی با آنچه در ایران رخ می‌دهد مرتبط است. افغان‌ها تنها کشوری هستند که بیشترین قرابت زبانی را با ایران دارند. تاجیکستان با وجود تکلم به زبان فارسی در نوشتار از الفبای سریلیک روسی استفاده می‌کند. به همین خاطر افغانستان از این جهت بسیار اهمیت دارد که زبان گفتار و نوشتار رسمی شان فارسی است. منابع درسی دانشگاه‌های این کشور همان‌هایی هستند که در ایران چاپ می‌شود. مهم‌ترین دانشگاه‌های افغانستان همچون کابل، گوهر شاد و ابن سینا از منابع دانشگاهی ایران استفاده می‌کنند. تداوم این وضع باعث می‌شود حاصل اندیشه و پژوهش ایرانیان بین نخبگان و تحصیلکردگان افغان هم انعکاس داشته باشد. الان در افغانستان سالانه فقط پنجاه عنوان کتاب چاپ می‌شود. بنابراین آنها بشدت نیازمند کتاب و منابع درسی و پژوهش هستند. این موضوع باید برای ما اهمیت داشته باشد. یعنی اگر برای حاصل اندیشه و پژوهش‌هایمان ارزشی قائل هستیم، باید بکوشیم از این موقعیت استفاده کنیم و البته در پی آن گفت‌و‌گوی خود را با نخبگان افغان افزایش دهیم.
نکته دیگر در باب اهمیت افغانستان پتانسیل‌های بالقوه اقتصادی این کشور است. در بین کشورهای منطقه افغانستان تنها کشوری است که از نعمت فراوان آب برخوردار است. این کشور همچنین دارنده بزرگترین ذخایر معادن سنگ است. این موضوع باید برای برنامه ریزان کلان کشور ما اهمیت داشته باشد و در کنار برنامه‌های فرهنگی و سیاسی به وجوه اقتصادی و مدیریت کلان هم التفات داشته باشند و برای همکاری با افغان‌ها برنامه‌ریزی کلان دقیق‌تری تدارک ببینند.
طرز تلقی جامعه افغانستان از ایران و جهان چگونه است آیا آماده تعامل با کشورها و قدرت‌های جهانی هستند؟
اکثریت مردم امروز افغانستان با نگاهی صلح‌آمیز به جهان و بخصوص مردم ایران می‌نگرند. در خصوص مسائل ایران این نکته را باید ذکر کرد که افغان‌ها با بررسی و مطالعه تاریخ تحولات ایران در تلاش برای بهره‌گیری از تجارب ما هستند. آنها به دقت به تجارب ما می‌نگرند. در گفت‌و‌گوهایی که با برخی مقام‌های سیاسی و دانشگاهی داشتم این نکته بسیار بارز بود.
بنابراین باید به گفت‌و‌گو و تعامل نزدیکتر با افغان‌ها بیش از گذشته اهمیت داد. به نظرم در این مسیر دانشگاهیان باید نقش بیشتری ایفا کنند. نکته مهم دیگر در همین مسیر، توجه همدلانه‌تر به افغان‌های مقیم ایران است. ایران باید به افغان‌های مقیم ایران به عنوان سرمایه‌ای برای ترویج فرهنگ ایرانی و اسلامی و تقویت صلح و دوستی در جهان نگاه کند. امروز در همه کشورهایی که بر اساس نیازهای جهانی برنامه‌ریزی می‌کنند، سهمی اساسی برای مهاجرانی که در کشورشان زندگی می‌کنند، قائلند.
به نظر می‌رسد نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور باید با نگاهی ویژه، برای دانش‌آموزان و دانشجویان افغان برنامه‌ریزی خاص داشته باشد. ما ایرانیان باید در شرایط جدید افغانستان سهم بیشتری برای سامان یافتن این کشور ایفا کنیم.

منبع: روزنامه ایران