همایش «فلسفه، دین و علم در زیست جهان اسلامی» ۲۱ تا ۲۴ اسفندماه به همت دانشکده فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه وین با همکاری پژوهشگاه علومانسانی و مطالعاتفرهنگی، دانشگاه تهران، انجمن فلسفه میانفرهنگی آلمان و انجمن فلسفه میانفرهنگی ایران در دانشگاه وین برگزار شد. در این همایش، استادانی همچون دکتر علیاصغر مصلح، استاد فلسفه دانشگاه علامهطباطبایی، دکتر محمدرضا بهشتی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم ایران، دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی، دکتر شهین اعوانی، عضو هیأت علمی مؤسسه حکمت و فلسفه ایران و برخی دیگر از اهالی فلسفه حضور داشتند. دکتر مصلح که بهعنوان سخنران افتتاحیه در این همایش حاضر شده بود، متن سخنرانی خود را به طور اختصاصی به «صفحه اندیشه ایران» سپرد که از این بابت از ایشان سپاسگزاریم.
اغلب استادان و پژوهشگران در این همایش جهتگیری و بینش «میان فرهنگی» دارند و به رویدادهای جهان معاصر، بویژه از جهت مناسبات میان فرهنگها و مقولاتی مانند «دیگری»، «مفاهمه»، «صلح» و «همزیستی» توجهی ویژه دارند. در جهان معاصر اینگونه مقولات اهمیتی اساسی برای همه مردم جهان پیدا کردهاند. اما تحولات سالهای اخیر بهگونهای رقم خورده که حساسیت ویژهای در مورد اسلام پدید آمده است. بیش از دو دهه است که بیشترین رویدادهایی که به جنگ، خشونت یا صلح و گفتوگو و همزیستی مربوط میشود، به نحوی در نسبت با کشورهای اسلامی است.
قرن بیست و یکم را در حالی آغاز کردیم که سازمان ملل متحد، سال ۲۰۰۱ را به پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران، سال «گفتوگوی فرهنگها» نامید. اما در همان سال فاجعه دردناک ۱۱ سپتامبر روی داد. قرنی که با امید به صلح و گفتوگو آغاز شد، در حالی ماههای اول سال هجدهم آن را میگذرانیم که احساس ناامنی و اضطراب شکلگیری فاجعههای بزرگتر، بخصوص در کشورهای خاورمیانه و حتی اروپا ما را فراگرفته است.
دو هفته پیش بود که وزیر خارجه آلمان «زیگمار گابریل» در نشست مونیخ گفت که دنیا در لبه پرتگاه قرار دارد. دو نظریه «نزاع تمدنها» و «گفتوگوی تمدنها» (فرهنگها) که در همان سالها مطرح شد، هرچند وجه توصیفی و دعوتگونه داشت، اما گویی که در ضمن اضطرابی نهانی را آشکار میساخت. هجده سال گذشته، هجده سال پرکشمکش برای همه ما بود. ما ایرانیان نیز در این سالها تجارب بزرگی داشتهایم که تنها با التفات بدان میتوان تصویر درست و کاملتری از آنچه در این سالها گذشته، ترسیم کرد. طرح «گفتوگوی فرهنگها» که از سال ۲۰۰۰ مطرح شد، برای ما ایرانیان افقهای جدیدی را گشود و امیدهای بسیاری زنده کرد. اما حوادثی که از همان سال آغاز شد، به ما آموخت که در دنیایی خشنتر از آنچه تصور میکردیم، زندگی میکنیم.
ما که چند سالی بود از مقاومت در مقابل جنگ با یکی از کشورهای همسایه رها شده بودیم، دوباره دو همسایه خود را دچار جنگ مزمنی دیدیم که همچنان ادامه دارد و تمام منطقه را دربرگرفته است. نزدیک دو دهه است که همه امور و زندگی ما به نحوی تحت تأثیر طوفان خشونتی است که خاورمیانه را فراگرفته است.
«جنگ» در کشورهای خاورمیانه امروز دیگر مفهومی ساده و به معانی کلاسیک ندارد. جنگ تنها مسألهای در کنار مسائل دیگر نیست. جنگ به درونیترین مسأله ما بدل شده است. ما با تمام وجود و در درونیترین احوال خود جنگ را تجربه کردهایم و میکنیم. مردم خاورمیانه، بخصوص مردمی که به کانون بحران نزدیکند، دیگر با دشمنی رو در رو و مشخص در حال جنگ نیستند؛ بلکه با خود و گذشته خود، با اعتقادات و هویت خود نیز در جنگ هستند. جنگ در منطقه خاورمیانه اسلامی، در حال متلاشی ساختن تاریخ و هویت این کشورها و متلاشی کردن بنیانهای تمدن مدرن است. ما که مدتها در کشورهای خود چالش سنت و مدرنیته را مطرح میکردیم، اکنون به وضوح میبینیم که ناتوانی هر دو طرف این دوگانه برای سامان دادن به زندگی مردم، آشکار شده است. امروز در بسیاری از کشورهای خاورمیانه و آفریقا شاهد شرایط اسفناکی هستیم که نه مدرن شدهاند و نه توسعه یافتهاند و نه دیگر بر سنتهای گذشته خود باقیاند. در این کشورها به تعبیر استاد داوری، شرایطی پدید آمده است که وی آن را غلبه «خرد و فرهنگ توسعهنیافتگی» مینامد و دکتر شایگان با تعبیر «اسکیزوفرنی فرهنگی» از آن یاد میکند. امروز مسأله بسیاری از کشورهای جهان، بخصوص در خاورمیانه، گرفتاری در رشتهها و گرههای کوری است که برهم زده شده است.
امروز با وضعیت پیوستگی سرنوشت ملتها به هم، باید به مسائل یکدیگر بهعنوان مسائل مشترک نظر کنیم. مسأله جنگ در خاورمیانه و معضلات آنها مثل خشونت و توسعهنیافتگی و تعارضهای فرساینده، دیگر تنها مسأله خود آنها نیست. میتوانیم و باید تفکر از افق انسانیت را تقویت کنیم. ما در گذشته این بیت شاعر ایرانی سعدی را به گونهای میفهمیدیم، اما امروز به گونه دیگری:
بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار
امروز این سخن سعدی تنها بیان یک احساس و دعوت انسانی نیست. خاورمیانه امروز عضوی مجروح و در حال خونریزی در پیکر انسانیت است. امروز بیش از گذشته به نگاه کردن به یکدیگر با چشم همدلی و شفقت نیاز داریم. ما بهعنوان بخشی از استادان و پژوهشگران ایرانی، چند سالی است که «فلسفه میان فرهنگی» را مبنا و محملی مناسب برای اینگونه جهتگیری یافتهایم. ما جمعی از اهل فلسفه در ایران، از سال ۲۰۰۰ «فلسفه میان فرهنگی» را بهعنوان آغاز راهی نو در تفکر ارزیابی کردهایم. چنانچه در مقالات این همایش هم گفته خواهد شد، فلسفه در تاریخِ ایران همیشه اهمیت داشته و اکنون نیز بسیار اهمیت دارد. در گروههای فلسفه دانشگاههای ایران شاید هیچ حوزه مهمی در فلسفه مدرن و معاصر نباشد که تعدادی استاد و دانشجو بدان اشتغال نداشته باشند. اما برای ما «فلسفه میان فرهنگی» اهمیت دیگری دارد. برای ما اهمیت دارد که در این جهتگیری فلسفی، اطلاق فلسفه اروپایی مورد نقد قرار میگیرد و راه برای گفتوگو با فلسفه سایر فرهنگها گشوده میشود. به همین جهت ما نزدیک به دو دهه است که سعی کردهایم روایتهای مختلف از فلسفه میان فرهنگی را بشناسیم. در بین روایتهای مختلف از فلسفه میان فرهنگی این اصل برای ما اهمیت دارد که «باید گذاشت که هر فرهنگ با ایستادن بر زمین فرهنگ و تاریخ خویش، استعدادهای خود برای مشارکت در تفکر معاصر را آشکار سازد.»
ما تاکنون کوشیدهایم و در آینده نیز میکوشیم با فراهم کردن شرایط «درست شنیدن دیگری» و شرایط برقراری مفاهمه، مخاطب جدی و فعالی برای همکاران خود در سایر فرهنگها باشیم. ما به تفکر، فلسفه و گفتوگوی متفکران امیدواریم؛ چرا که به تفکر و فلسفه برای نقشآفرینی در جهان معاصر امید داریم. امیدواریم این همایش تجربه موفقی برای برداشتن گامهای بعدی باشد. موضوع مرکزی همایش که «زیست جهان اسلامی» است، ضمن همه دلالتهایش، دلالت بر دغدغههای بزرگی دارد که متفکران برخاسته از این زیست جهان و متفکران آشنا به اهمیت این زیست جهان، برای آینده جهان دارد. امیدوارم این همایش آغازی مناسب برای همکاری و هماندیشی این مجموعه با یکدیگر باشد. گام دوم این همکاری در تهران برداشته خواهد شد که از همین جا از همه همکاران برای شرکت در آن همایش دعوت میکنم.
منبع: روزنامه ایران