گزارش سخنرانی دکتر علی اصغر مصلح در نشست مجازی تأملات «فلسفی در بارهٔ بحران کرونا»،
۲۷ فروردین ۱۳۹۹
بحران جهانگیر کرونا، یک اتفاق نیست. رویدادی است که نسبتی با تحولات بزرگ دوران مدرن دارد. در این گفتار برآنیم که با تکیه بر دو مفهوم فلسفی «قدرت» و «فنآوری»(تکنولوژی) وضع کنونی ناشی از این بحران را واکاوی کنیم و به تدریج از معانی رایج و عمومی این دو اصطلاح به معانی نظری فلسفیتر نزدیک شویم.
درآمد
از آغاز سال ۲۰۲۰ با خبر شیوع کرونا روبرو شدیم و با گسترش ویروس به تدریج همه مردم با تجربه جدیدی آشنا شدند و این ویروس جهانگیر، به تدریج همه کشورهای جهان را شبیه یکدیگر ساخت. شباهتها زیاد است، ولی من از میان شباهتها، می خواهم به دو شباهت بپردازم. در این بحران در همه کشورها، همه به علت هراس از ابتلا به بیماری و آثار مخرب آن چشم به دو گروه بسته اند. سیاستمداران و حکومتها، و متخصصان حوزهٔ پزشکی و سلامت. بیش از دو ماه است که بیش از همیشه حرف سیاستمداران و متخصصان پزشکی و سلامت را به طرز دیگری می شنویم. در سراسر جهان با عناوین مختلفی ستادهای مقابله با بحران تشکیل شده است. در اینگونه ستادها دو گروه نقش اساسی دارند: دولتمردان و تکنسینهای پزشکی و سلامت. در سخن امروز من به این دو گروه به عنوان نمایندگان دو مفهوم کلیدی «قدرت» و «فناوری» نگاه می کنم.
تمهیدات ورود به بحث مفهومی تر
ابتدا برای ورود به دو مفهوم قدرت و تکنولوژی مقدمه ای فراهم می کنم. در اینجا مناسب می دانم که برای ورود به بحث از دو تصویری که این روزها در رسانه ها مورد توجه قرار گرفت استفاده کنم. این دو تصویر ما را به مقصودی که از دو مفهوم قدرت و تکنولوژی داریم نزدیک می کند. همه دانشجویان فلسفه با تصویر روی جلد کتاب لویاتان هابز آشنا هستند. کتاب لویاتان( ۱۶۵۱ م) را یا باید مهمترین و یا یکی از مهمترین کتابها در حوزه فلسفه سیاست دانست که روح دولت مدرن را معرفی می کند. تصویر روی جلد این کتاب مانند خود کتاب بسیار مشهور است. {تصویر ۱ }در این تصویر دولت مانند هیولا و موجود غول پیکری است که از میان دریا بالا می آید. از لویاتان در تورات نامبرده شده است. در بنیان اندیشه هابز، تک انسانها به خاطر فراروی از وضعیت طبیعی که وضعیت جنگ و خشونت است، با هم طی قرارداد، تن به حکومت این موجود بسیار قدرتمند می دهند. اساس این واگذاریِ اختیار، ترس از مرگ است. لویاتان خدای میرا، و البته در نظر هابز سایه خدای نامیراست. در نظریه هابز دو کلیدواژه اهمیت دارد. یکی جنگ و دیگری مرگ. خطر ادامه جنگ و ترس از مرگ مردم را به واگذاری اختیار خود به لویاتان می کشاند.
هفته گذشته یکی از استادان دانشگاه کمبریج(دیوید رانسیمن) مقاله ای در روزنامه گاردین نوشت. وی در این مقاله با تحلیل شرایط شکل گرفته در جهان، به خصوص با نظر به کشورهای دمکراتیک اروپایی، معتقد است که ویروس کرونا باعث شد که ذات و طبیعت قدرت آشکار شود. این مقاله با تغییری در طرح روی جلد کتاب لویاتان چاپ شده است.{تصویر ۲}
نویسنده با اشاره به رواج اصطلاح جنگ با کرونا، فکر می کند نقشی که الان دولتها ایفا می کنند، یادآور انتظاری است که هابز در اندیشه سیاسی خود از دولت داشت. به نظر او ما در حالتهای عادی از سیاست رقابتهای میان احزاب و سیاستمداران می بینیم. این یک لایه از سیاست و قدرت است. اما ذات قدرت دفاع از جان مردم در هنگامه تهدید مرگ است. نکته مهم سخن من که امروز می خواهم بدان بپردازم آن است که آیا ذات قدرت تا همین جا قابل تفکر است و یا اینکه می توانیم جستجوی خود را باز عمیقتر کنیم و سطوح عمیقتری از قدرت راه پیدا کنیم؟
مفهوم دومی که می خواهم بدان بپردازم تکنولوژی است. وقتی تکنولوژی می گویم در یک سطح به همان ابزار و دستگاهها و مهارتهایی اشاره می کنیم که ما را برای تغییر و تصرف توانا می سازد. همان که در صورت جدیدی از قرن هفدهم باعث اساسی ترین تغییرات در زندگی ما شد. ویندلباند در کتاب تاریخ فلسفه خود وقتی شرح تاریخ تفکر دوران مدرن را آغاز می کند، از سه عامل اصلی تغییرات بزرگ این دوران نام می برد. قطب نما، باروت و دستگاه چاپ. تغییرات بزرگ دوران مدرن بیش از همه با اختراعات فناورانه بشر صورت گرفته است. اما تکنولوژی با بحثهای بسیار گسترده ای که در فلسفه معاصر شده است، این ابزار نیست. ابزار حاصل تحولات بزرگتری است که در فکر و جهت گیری و نسبتهای انسان پدید آمده است. تکنولوژی نتیجه نحوه نگاه جدید انسان مدرن به طبیعت و درک جدیدی است که از خود پیدا کرده است. تکنیک و نگاه تکنیکی با گسترش خود، همه عرصه ها را تحت تأثیر قرار داده و به تصرف خود درآورده است.
بگذارید در اینجا هم با نشان دادن طرحی که این روزها مورد توجه بسیاری در رسانه ها و فضای مجازی قرار گرفته سخنم را روشنتر کنم. {تصویر ۳} در درون این تصویر پرستاری می بینیم که همه ما با شبیه چنین تصویری آشنا هستیم. او نماینده بیمارستان و کلینیکهای پزشکی است. پزشکان و پرستاران دارای مهارتهایی برای بازگرداندن سلامت به انسانها هستند. طراح این عکس، به خوبی شرایط امروز ناشی از بحران کرونا را تصویر کرده است. پزشکان و کادرهای درمانی به علت تخصصی که همان تکنیک آنهاست همه را ساکت کرده اند. در این عکس نماینده سه دین ابراهیمی به دستور سکوت تمکین کرده اند. اما به نظر می رسد که دامنه دستور این نماد نظام سلامت و پزشکی بسیار گسترده تر از این باشد. متخصصان تکنیکهای مراقبت از بدن، همه را ساکت کرده اند و این تمکین ناشی از ترس از مرگ است.
تأمل در وضعیت کرونایی و شرایط تمکین به قدرت و تکنولوژی
ما امروز ناچاریم به دستورات سیاستمداران و متخصصان حوزه پزشکی تن دهیم. توجه کنیم که این یک توصیه یا نظر شخصی نیست. حتی یک اجبار فکری، اعتقادی و ارزشی نیست.
پرسش من این است که این اجبار از چه سنخی است؟
اگر در این وضع درست تأمل کنیم به بنیانهای زندگی انسان معاصر نزدیک می شویم.
ناچارم برای تأمل بیشتر در باره این موضوع از سابقه و ادبیات تفکر فلسفی معاصر استفاده بیشتری کنم. به همین جهت از اصطلاحاتی که دو متفکر مطرح ساخته اند، بهره می گیرم. گشتل هیدگر و قدرت هنجاری فوکو. وجه مشترک هر دو تعبیر آن است که ما امروز محاط و محصور در ساختار و نظمی هستیم که بر اساس «قدرت» و «تکنولوژی» شکل گرفته است. امروز انسانی خارج از نظم قدرت و غلبه تکنولوژی نداریم. ما در شرایط کرونا دریافتهایم که این شرایط حاصل این ساختار و نظم جهانی است و هنوز هیچ راه جایگزینی هم برای خروج از بحران جز تکیه بر همین ساختار و نظم نداریم.
بگذارید برای تأمل بیشتر در باره این وضع با دو متفکر پیش گفته رجوع کنیم. ابتدا به مفهوم تکنیک می پردازم. هیدگر در توصیف زمانه معاصر و وضع غلبه تکنیک از اصطلاح گشتل (واژه ای آلمانی) استفاده می کند. باید معنا و عمق و وجوه متعدد این اصطلاح را در آثار وی یافت. اما به طور اجمال در اینجا اشاره می کنم که گشتل مانند چارچوبهایی است که همه امور دیگر در درون این چارچوبها جای خود را می یابند. تکنولوژی در زمان ما مانند نظم و ساختار و چارچوب غالبی است که فکر و کنش و نسبتهای ما را جهت می دهد.(باز این سخن با تسامح گفته شد) یکی از نمودهای غلبه تکنولوژی بر زندگی انسان مدرن نحوه نسبت او با طبیعت است. انسان از ابتدای دوره مدرن طبیعت را ریاضی وار می بیند. همه چیز قابل محاسبه است. از این فراتر انسان با تصویری از عالم، رابطه خود را با عالم تنظیم می کند. این گونه نسبت به تدریج انسان را از زمین و اطراف خود جدا ساخته است. انسان از آغاز دوره مدرن خود را در مقابل طبیعت یافته. تمدن(فرهنگ) به معنایی که ویکو بیان می کند، انسانی ساختن جهان است. انسان از این دوره است که جهان را آنگونه که می خواهد و عقل محاسبه گر او اقتضاء می کند، تغییر می دهد. امروز هیچ جایی سراغ نداریم که تحت تصرف تکنیک نباشد و یا اینکه انسان درصدد تصرف آن نباشد. گشتل در اصل همین نحوه نگاه است. هر چه در جهان است، به مثابه ابژه ای برای در اختیار درآمدن تلقی می شود. طبیعت انبار انرژی و وسیله توسعه قدرت دیده می شود.
اما د رمورد مفهوم قدرت باید گفت که آنچه که هابز گفته بود، طلیعه تحولات بزرگتری در تمدن جهانی مدرن است. در نظریه دولت مدرن، هابز از دولتی که حاصل قرارداد و نتیجهٔ آن سپردن قدرت به حکمرانان است سخن می گوید. اما به نظر می رسد که در تمدن مدرن تحولات بزرگتری در جریان بوده که دولت مدرن را می توان تنها نمود و بخشی از آن تحول به حساب آورد. هابز از قدرت به معنای متمرکز آن سخن می گوید. اما با مطالعه عمیقتر آثار فیلسوفانی مثل فوکو، دولت نسبتی بنیادیتر با روح تمدن مدرن دارد و می توان با روایتهای دیگری نشان داد که بنیان عقل و علم و تکنیک مدرن نسبتی ضروری با قدرت و خواست قدرت با معنای نیچهای دارد. این گونه روایت که بیش از همه نیچه و فوکو در آن نقش دارند، تمدن(سیویولیزیشن) نسبتی با خواست قدرت دارد. از این منظر دانش و تکنیک هم روی دیگر خواست قدرت است و در قلمروهای مختلف زندگی انسان می توان چهره ای از خواست قدرت را یافت. یا به بیان فوکو همه امور به نحوی در نظم و دیسیپلین قدرت جای خود را می یابند. در اینجا با سابقه تفکری غنی در باره قدرت و نحوه شکلگیری پاره های مختلف نظامهای اجبار و تنبیه و مراقبه و آموزش و تولید ارزش و حقیقت و دانش و مقرارت روبرو هستیم. به بیان دیگر اگر نیک بنگریم، ما با دیسیپلینهای قدرت و اجباری روبرو هستیم که خود حافظ آنیم. ما در درون دیسکورس (گفتمان) شده ایم، آنچه که شده ایم(و آنچه که هستیم). در نظام قدرت جهانی، افراد نیستند که حکومت می کنند. نظم و ساختارها هستند که مسلطند. در این نظامها، افراد به راستی همان اعداد و کدها و بارکدها هستند. این عبارت خانم مرکل که با بهره بردن از عباراتی اخلاقی با بار عاطفی گفت این قربانیان عدد نیستند، نحوی تعارف بود. در ساختار قدرت و تکنیک، تک افراد همان اعداد و کدها هستند.
در نظم و ساختارهای حاکم بر جهان معاصر دو عامل علم و تکنیک و اقتصاد، نقشی بنیادی دارند. امروزه ما انسانهایی در درون نظمهای قدرت و تکنیکی هستیم که کمترین اختیار را داریم. ما به ظاهر پراطلاع تر از همیشه هستیم(توجه کنیم دیتا و اینفورمیشن داریم) اما از همیشه فرمانبردارتریم. فرمانبرداری ما بیش از آنکه از شخصیتها و گروهها باشد از ساختارهاست. در اینجا می توانیم برای دقیقتر دیدن شرایط، تمرین کنیم و روندها را عکس ببینیم. حتی سیاستمداران و تکنسینها در خدمت ساختارها هستند. به همین جهت به خصوص در کشورهای توسعه یافته و دارای ساختارهای عقلانی، نقش افراد کمتر است!
جمع بندی و اشارات نهایی
شیوع جهانگیر کرونا شوکی بود که باعث توقف و اندیشیدن بسیاری از ما شد. شاید این مثال درست باشد که کرونا مانند سیلی بود که آمد و خاک اطراف درخت تنومند تمدن جهانی را شست و ما می توانیم تا حدی ریشه های این درخت را ببینیم. هیدگر در مصاحبه ی مشهوری که با اشپیگل دارد، وقتی با جهتگیری منتقدانه ای در باره شرایط دهه هفتاد قرن بیستم سخن می گوید، مصاحبه کننده با خوش بینی می گوید ولی الان که وضع خوب است و امور در جریان است. هیدگر می گوید آری امور در جریان است و مشکل همین است که امور در جریان است و کسی احساس خطر نمی کند. شاید در اینجا هیدگر التفاتی هم به مثال به کاربردن ابزار در کتاب وجود و زمان داشته باشد که تا با چکش کار می کنیم، از چیستی چکش نمی پرسیم، تا وقتی که ایرادی پیدا کند. زندگی در زمان پرمشغله و پیچیده تکنیکی باعث غفلت از نسبتها و مشغله ها می شود. وقتی مشکلی پیش می آید و توقفی حاصل می شود، همه مثل نجاری که چکشش خراب می شود و یا راننده ای که ماشینش خراب می شود با دقت به چکش و ماشین نگاه می کنند و تازه ابژه فکرشان می شود. از این منظر ویروس کرونا باعث توقف بیشتر مردم جهان شده است و فرصتی پیش آمده که از چیستی و نحوه هستی خود و جهانشان پرسش کنند. از منظر فلسفی باید این وضع را قدر دانست و آن را فرصتی برای اندیشیدن در باره وضع جهان معاصر و مناسبات قدرت، نقش علوم و تکنیکها، تفاوت جوامع، دانست.
کرونا بسیاری از امور را در بوته آزمون قرار داده. از مناظر مختلف می توان این آزمونها را نشان داد. ساختارهای اقتصادی و سیاسی، ادیان و اعتقاداتشان، علوم و تکنیکهای مختلف، پزشکی، وضع اخلاق و ارزشها…. اما اگر بپرسیم که فلسفه شاهد چه آزمونی است؟ شاید بتوان پاسخهایی از این دست داد:
کرونا آزمون وضع تاریخی تمدن و فرهنگ مدرن است. کرونا آزمونی برای بنیانهای فکری پروژه مدرنیته است.
البته توجه کنیم که امروز همه جهان در مراتب مختلفی مدرن و غربند. روند تحولات در دوران مدرن به سمتی بوده که جهان به دو بخش تقسسیم شده است. جهان توسعه یافته و جهان توسعه نیافته (و جهانیهایی میانه این دو). اما بحران جهانی است و کلیت روشهای رویارویی با بحران باز بر مبنای اصول جهان توسعه یافته است. هنوز چشمها به آزمایشگاههایی دوخته شده که واکسن و دارو را پیدا کنند و در همین نظام اقتصادی آن را تولید و توزیع کنند.
امروز همه تحلیلگران مطّلع از اسباب بحرانها، بیش از گذشته به لزوم مراقبت بر نظام جهانی تأکید می کنند. امروز بیش از همیشه احساس نشستن بر یک کشتی می کنیم. زمین با همه عظمتش، شبیه یک کشتی است. تعبیر دهکده جهانی، در این بحران به کشتی جهانی تبدیل شد. امروز بیش از گذشته مفاهمه و کوشش برای همگرایی ضرورت پیدا کرده است. این مفاهمه و همگرایی دیگر حدی ندارد. من به عنوان یک ایرانی باید دامنه سعی خود را برای فهم مردم جهان گسترش دهم. باید هم همسایه و هموطن خود را بفهمم و هم مردم چین و کره و آمریکا و برزیل. ویروس کرونا آغاز دورانی است که بیشتر و ملموستر از گذشته می فهمیم که چقدر به هم نزدیکیم و چقدر مسائل مشترک داریم.
کرونا سیر دور شدن از زمین و طبیعت را تسریع کرد. کرونا باعث شد که احساس خویشتن ما تکنولوژیکتر شود و به دیسیپلین قدرت وابسته تر شویم. به بیان دیگر در تقویم قدرت و تکنولوژی گامی پیشتر رویم.
وضع فعلی و آینده جهان بیش از اینکه وابسته به اراده افراد باشد، وابسته با ساختارهای(دیسیپلین) قدرت است که با هم رقابت می کنند. افراد و دولتها نمود ساختارهایی هستند که در جهان ما غالب شده اند. زیان بارترین نتیجه غلبه تکنیک، روبرو بودن با کسانی است که تکنسین و متخصص در رشته های مختلف هستند، اما از وضع خود و تخصص خود و نسبت آن با زندگی و سایر رشته ها مطلع نیستند.
اما در مقام تجویزات کلی باید ابتدا بکوشیم که به درکی عمیقتر از شرایط جهانی برسیم و نظمها و ساختارهای قدرت و تکنولوژی را نقد کنیم. جهان ما بیش از گذشته، به خصوص از سوی اهل فلسفه، نیازمند نقد قدرت و تکنیک است. تنها با اندیشیدن به ذات و تبار این دو می توان به پیدایش افقهایی برای بهبود اندیشید.
در بحران فعلی پیدایش، نحوه رویارویی ما با بحران و راه حل آن، همچنان مرتبط با همین ساختار قدرت و تکنیک بوده و هست. در برخورد با بحران کرونا نباید ساده سازی کنیم. این ویروس هم از نظر نحوه پیدایش و گسترش نتیجه نظم قدرت و تکنیک است.(این را در محالی دیگر بحث می کنم. علوم و تکنیکهای بیوفیزیکی و کوشش برای تصرف در ساختارهای طبیعی هم قدرت تکنیک است و هم خطر آن) و هم در نحوه رفع آن هنوز دربند قدرت و تکنیک هستیم. کرونا با این گونه شیوع و گستردگی، نمودی از حصر آدمی در تکنیک است. درد و درمان هر دو در اختیار تکنیک است.
ما هنوز به تصور درستی از ریشه های این بحران نرسیده ایم. در سطوح سیاسی، اجتماعی، اقتصادی لغزیدن کفایت نمی کند. شوک کرونا باید ما را بیدارتر کند. این بحران با علایمی که از اکنون پیداست، موجب تحولات بزرگتری خواهد شد و ما را بیش از گذشته در درون نظم قدرت و تکنیک وابسته و اسیر خواهد کرد.
بخشهایی از سخن من کاملا مجمل و اشارتی بود و نیازمند تفصیل و توضیح بیشتر است. امیدوارم بتوانیم در نوبتهای بعد مطالبی که در اینجا به اجمال گفته شد، مورد تفصیل قرار داد.
تصویر ۱.
تصویر ۲
تصویر ۳.