مراقبت از سمت وسوی فلسفه
مراقبت از سمت وسوی فلسفه مراسم اهدای ششمین دو ه جایزه رضا داوری اردکانی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. این جایزه که از سال ۱۳۹۴ با همفکری و حمایت رضا داوری اردکانی برگزار میشود، همه ساله به بهترین رسالههای دورهی دکتری فلسفه اهدا میشود. رضا داوری اردکانی، پرویز ضیاءشهابی، شهرام پازوکی، سیدحمید طالب زاده، علی اصغر مصلح و محمدجواد صافیان هیئت داوران این دوره بودند که دو رسالهی «بررسی و تحلیل خودفهمی در پدیدارشناسی هرمنوتیکی هایدگر و ریکور» نوشتهی سیده اکرم برکاتی با راهنمایی یوسف شاقول و مشاورهی محمدجواد صافیان و «نقد دیالکتیک در فلسفه ی هگل از منظر فلسفه ی ادبی در اندیشهی کییرکگور» نوشتهی محمدهادی حاجی بیگلو با راهنمایی احمدعلی اکبرمسگری و علی مرادخانی و مشاورهی محمد ایلخانی و امیرعلی نجومیان را برگزیدند. آنچه میخوانید مشروح سخنان علی اصغر مصلح است.
اینگونه برنامه ها در ضمن همهی نتایج آن، انگیزهای است تا ما دربارهی مسائل اصلی، آموزش وپژوهش فلسفه در جامعه مان، گفت و گو کنیم. هر سال، تعدادی دانشجوی دکتری فارغ التحصیل میشوند و رسالههای خیلی خوبی مینویسند. برخی از آنها برای دبیرخانهی جایزهی دکتر داوری اردکانی فرستاده میشوند و در گردونهی داوری قرار میگیرند. در ضمنِ بررسی محتوا و وزن این کارها، روشهای بهکار گرفته شده نیز در بوتهی داوری قرار میگیرد و دوستان جوانی که پرذوق و پرانرژی کارشان را انجام دادهاند، تشویق میشوند. این بسیار سرورآور است .در کنار این، معمولاً فرصت رصد سمت و سوی کارها و موضوعات، علاقهمندی امروز نسلهای جدید و سمت و سوی تلاشهای اساتید فراهم میآید. که میزان خوبی است. همچنین، این جشنواره باعث میشود ما هم دربارهی وجود و نقش فلسفه در جامعهمان هم نسبت خودمان با جهان خارج از ایران بیندیشیم. از آغاز تفکر فلسفی، همواره شاهدیم که کوششهای طولانی و کارهای فیلسوفان نسبتی با زمانهی آنها داشته و به قصد تأثیر گذاشتن صورت گرفته است. پرسش از این نسبت هیچگاه به پایان نمی رسد. اگر در زمان سقراط این گونه مطرح شده که «سقراط کار تو چیست؟ » و هر فیلسوفی بعد از او نیز با زبان فلسفی کار خود و نسبت خود را با زمانه و روز و روزگار و کاروبار قوم خود مشخص کرده، امروز هم ما باید همین پرسش را دوباره تکرار کنیم. در نگاهی کلی، به گمانم امروز در جامعهی ایرانی شاهد شرایط و وضعیتی پارادوکسی و تعارض آمیزیم. از سویی، کارهای درخشانی به انجام میرسد که نمونهی آن در همین جایزه معرفی شده است. نسل جوانی با انرژی و ذوق و شوق فلسفه میخوانند و گاهی ۱۰ سال وقتشان را میگذارند تا در این دورهی آموزشی، از کارشناسی تا دکتری، کاری را به انجام برسانند و برتری این نسل جوان در مقایسه با گذشته این است که بیش از گذشته در افق مسائل جهانی است و درک ملموسی از جامعهی خود دارند. از سوی دیگر، چون تعداد دانشجو در گردونهی آموزش فلسفهی دانشگاهی بسیار زیاد است، شاهد تعداد زیادی از فارغالتحصیلان و دانشجویانیم که ذهنشان مملو از مفاهیم فلسفی است، فیلسوفان را میشناسند، تاریخ فلسفه را تا حدی بلدند و نظامهای فلسفی را میشناسند. اما هنوز به آن مقاصد اصلی فلسفه نرسیدهاند و نحوهی به کارگرفتن این توانایی و اندوختههای فلسفی خودشان را برای ربط دادن جامعه و زمانه در نیافتهاند. این وضع در ذیل شرایطی اتفاق می افتد که ما در جهانی زندگی میکنیم که اصل توسعه است و لازمهی جامعهی مدرن توسعه یافته مدیریت است. بنا به تفسیری، جامعهی مدرن، یعنی جامعهی مدیریت شده و تحت تدبیر. فلسفه به طور ذاتی در مقابل مدیریت مقاومتی دارد و همیشه، از ارسطو تا هومبولت، ادعا کرده که من دانایی آزادم و اهل تبعیت نیستم، من طفیلی دانشها و مقاصد خارج از خودم نیستم. این یک مسألهی ذاتی است. اگر میخواستیم دربارهی خود دانایی فلسفی صحبت کنیم وارد این بحث دامنه دار می شدیم. اما وقتی به نسبت کار فلسفی، دانش فلسفی، آموزش و پژوهش فلسفی با جامعه و زندگی توجه کنیم، بدون مدیریت تمام فعالیتها به سمت آشفتگی پیش میرود و فیلسوفان هم نمیدانند که کارشان به کجا ختم میشود. با توجه به این مساله به نظر میرسد ما باید از آموزش و پژوهش فلسفه مراقبت بیشتری کنیم و خود اهل فلسفه بیش از همه شایستگی دارند که در این باب گفت و گو کنند و به نقش خودشان در جهان فعلی و در جامعهای بیندیشند که در آن فعالیت میکنند. برای این کار نیاز به نوعی گفت و گو است. لذا شاید الآن کسانی که به اهمیت و نقش دانایی و خرد در جامعه و در زندگی خودشان و اطرافیانشان و قومشان قائلاند، باید بیش از گذشته به این مسائل بیندیشند و به راه ها و چارههای درمان معضلات فعلی فکر کنند. ما با گذراندن حداقل سه چهار نسل از اهل فلسفه و پشت سرگذاشتن سه نسل حدود سی ساله از اساتید دانشگاهی فلسفه امروز باید بیش از گذشته نسبت به این بحث حساس باشیم. فکر میکنم همهی اساتید و مربیان فلسفه نیز در این مورد تجربهی مشابه داشته باشند. وقتی با دانشجویی روبهرو میشویم که با امید، با شوق و ذوق، انرژی و جوانی خودش را صرف فلسفه خواندن میکند و با این دشواریها و فرازونشیبهایی که در کار و آموزش و یادگرفتن فلسفه هست، چندین سال کار میکند، پر از امید و ذوق میشویم و لذت میبریم. در کنارش میبینیم بعد از چندین سال خود این دانشجویان میپرسند در روزگاری که زندگی میکنیم نقش ما چیست و حاصل کار ما کجا نمایان میشود. اینجاست که ما باید بیشتر، جدیتر و مصممتر به کار فلسفه بپردازیم. چون به این اعتقاد داریم که بزرگداشت خرد بزرگداشت انسان است. بزر گترین شأن ما اندیشیدن است و یک نمود آن در فلسفه است. اما در کنار آن به نقش خودمان، به حاصل کار خودمان توجه کنیم. امیدوارم به رغم همهی شرایط دشوار ما شاهد بهبود وضع فکر و سامان یافتن تفکر در نسبت با زندگی و تأثیر داشتن بیشتر اندیشه و خرد در کاروبار و روزگارمان باشیم. امیدوارم در این شرایط کرونایی و بحرانهای مختلف موجود در اطرا فمان بتوانیم گامهای مؤثری در جهت بهبود وضع همهی انسانها برداریم.
منبع: روزنامه سازندگی